ما رفتیم پارک...
سلام! جیگر مامانی الان خوابه باباجونم سرکار.منم اومدم تا برات یادداشت بذارم.دخملم خیلی ددریه بعداز ظهرا گریه میکنه که بریم بیرون تامیگم کی دوس داره بره ددر میخنده و دست میزنه یه پارک نزدیک خونمون هست میبرمش اونجا تا بچه هارو تماشا کنه خیلی بچه هارو دوس داره تا میریم پارک همش میگه دد،دد ودست میزنه قربونش برم اگه نبود تک و تنها چیکار میخواستم بکنم تا اومدیم خونه از بس خسته بود شیر خوردو خوابید. ...
نویسنده :
مامان و بابای سارا
21:54