ساراسارا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

نی نی سارا

تولدت مبارک دخترم

سلام سارا یه ماه میشه در کل از پوشک گرفتمش کم کم داره جمته های کوتاه و تکرار میکنه مثلا میگه تتوم تد(تموم شد)خسته بباشی(خسته نباشی). امروز واسه دخملم یه تولد کوچولو گرفتیم زن دایی علی هم اومدن وبا هم عکس و فیلم گرفتیم خلاصه خوش گذشت جای همگی خالی. صب رفتیم بازار  تا برات کادو تولد بخریم اول برات ازین ماشینا گرفتیم                                              سارا جونم تولدت مبارک یه کیکم باباجو...
3 آذر 1392

سارا جونم

 سلام از یه ماه پیش شروع کردم سارارو از شیر بگیرم 2هفته طول کشید والان دیگه کلا از شیر گرفتمش.قربونش زیاد اذیت نکرد سارا مامان دوست دارم. بعضی وقتا میگه مامان نانای یعنی اهنگ بذار باورتون نمیشه ولی چنان قشنگ لب خونی میکنه ودستاشو تکون میده که نگو. سارا بهم میگه مامانی دوس یعنی مامانی دوست دارم قربونت منم دوست دارم.باباجون واقاجون هم میتونه بگه.
12 مهر 1392

سلام

سلام. حالتون خوبه؟اولین خبر اینکه سارا رو دارم از شیر میگیرم فعلا فقط شبا بش میدم همش میگه جی جی اوف .  وقتی بابا جونش از سرکار میاد یه شیرین کاریا میکنه برا باباش نانای میکنه الهی قربونت بشم.تا صدای اذون میشنوه میگه مامان تادر(چادر)،اپر(مهر) بعدشم نماز میخونه خدایا شکرت هر بار نگاه دخملم میکنم خدارو بخاطر این گل بهشتی شکر میکنم.هر روز میگه مامان کالی(خاله) یعنی البوم عکس بده عکس همرو هم تشخیص میده بیشتر کلماتو میگه مثلا به پریسا میگه لولو،خاله:کالی،اقاجون:اقا،مامان جون:مامی،دایی رضا:دایی لضا،دایی علی:علی.چنتا عکس ازش گذاشتم بریم ببینیم.   ...
1 شهريور 1392

ما اومدیمممممممم

سلام به دوستای خوبم. بعد از یه مدت اومدم شرمنده این مدت گرفتار بودم ، سارا تقریبا همه کلمات میگه،با عروسکاش خاله بازی میکنه بهشون غذا میده لالا شون میکنه الهی فداش بشم.صدای اذونو که میشنوه میگه مامان تادر(چادر) الله اپر(مهر) بده بعدشم مشغول نماز خوندن میشه چنتا عکس ازش گرفتم بریم ببینیم.         اینم عکس نارنین رهرا سادات دختر دایی سارا که الان 4ماه داره قربون چشمای نازت سارا به نازنین میگه ناناز ایم عروسکشم ناناز گداشته ...
16 تير 1392

زندگی کن

  فردا یک راز است نگرانش نباش دیروز یک خاطره بود حسرتش را نخور و اما امروز یک هدیه است قدرش رابدان نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت ولی می توان آغاز کرد و پایان خوبی ساخت   ...
14 ارديبهشت 1392

خوش شانسی؟ بد شانسی؟

  خوش شانسی؟ بد شانسی؟ کسی چه می‌داند؟   یک داستان قدیمی چینی هست که می‌گوید:.....   خوش شانسی؟ بد شانسی؟ کسی چه می‌داند؟   یک داستان قدیمی چینی هست که می‌گوید: پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم میزد. روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد، به نزد او آمدند و گفتند: عجب بد شانسی‌ای آوردی. پیرمرد گفت:بد شانسی؟ خوش شانسی؟ کسی چه می‌داند؟ چندی بعد اسب پیرمرد به همراه چند اسب وحشی دیگر به خانه پیرمرد بازگشت. این بار همسایگان با خوشحالی به او...
14 ارديبهشت 1392

سارا جونممممم

سلام. بلاخره بعد از مدتی وقت کردم و عکس براتون گذاشتم.از کارای جدید سارا بگم اینکه تشکر کردن و یاد گرفته و خودشو خم میکنه واجازه گرفتنم یاد داره به اجازه میگه اجا و دستشم بالا میبره.بش میگم الکی گریه کن دستشو میذاره رو چشماش.گوشتم بلده بگه. اعضای صورتشم میشناسه.چشم وگوشو درست تلفظ میکنه ومیگه.در کل دخملم زرنگه جوووووووووووووووون. +-         ...
26 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی سارا می باشد