زیارت
سلام!
امروز با بابایی و بابابزرگ وعزیز و عمه هات رفتیم حرم داشتیم وارد رواق امام
خمینی که یه مرد لبنانی اومد طرفتو دستتو گرفتو بوسیدتت و به زبون
خودش یه چی گفت که ما فقط ماشاا...شو فهمیدیم.
الان که دارم این یادداشتو میذارم
عمه فاطمه داره بات بازی میکنه
تو همش پاتو محکم میزنی به فرشو میخندی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی